در زمان فعلی گروهی که بعد از چندین جلسه با بزرگان خود تازه به لزوم معرفی شخص اصلح رسیده اند، چگونه می توانند راه کار عملی برای اداره کشور داشته باشند ؟ حضور رقبای جدید در عرصه انتخابات آنها را مجبور خواهد کرد تا به بدیلِ «اصلح» یعنی « صالح مقبول » رو آورده، تمامی ایده های خود را کنار گذارند. اینها چقدر از کشور نیرو خواهند گرفت تا به اولین مفاهیم اداره جامعه اسلامی پی ببرند؟ نتیجه آنکه هر شخص یا گروهی که کلی گویی کند، راه روش مدون ارائه ندهد، همان راهی را می رود که هشت سال است گرفتار آن هستیم
دکتر سید علی حسینی نواز- جمهوری اسلامی ایران تا کنون شاهددو رهبر گرانقدر بوده که هیچ مقامی تاکنون نتوانسته حمایت و قدردانی این دو رهبر را به اندازه آیه الله هاشمی رفسنجانی به خود معطوف دارد. حضرت امام خمینی (ره) زنده بودن نهضت را به زنده بودن هاشمی مرتبط دانست، مقام معظم رهبری نیزوی را «رکن رکین انقلاب اسلامی»،« رئیس جمهور امتحان داده» دانستند. نوشته حاضر با الهام از این فراز از حضرت آیت الله خامنه ای، به بررسی برخی اتفاقات هشت سال گذشته می پردارد.
ادامه مطلب ...
امروز در این که دولت های تحت ریاست آقای احمدی نژاد کارنامه قبولی را اخذ نکرده، میان عقلای ایران اختلاف نظر جدی وجود ندارد، فقط عده ای از رای دادن به وی پشیمان و برخی دیگر ضمن دفاع از اقدام های خود در سال های 84 و 88 برای پایان یافتن وقت قانونی زمامداری وی روز شماری می کنند.
بنظر می رسد، نباید از طرفداران نامزد پیروز تضمین صحت عملکرد وی را تا پایان مدت ریاست جمهوری مطالبه نمود. مشروط بر اینکه آنها در یافتن وانتخاب یک نامزد، شرایط لازم را مد نظر قرار داده باشند. به عبارت دیگر تکلیف رای دادن به نامزد اصلح ، فارغ از نتیجه این اقدام به شرطی قابل قبول است که اصلح بودن او برابر معیارهای عقلانی و شرعی ، نه حب و بغض های سطحی، احراز شده باشد.به عنوان تمثیل مامور صادر کننده گواهینامه رانندگی در بروز حوادث بعدی مسئولیتی ندارد، مشروط بر اینکه امتحان لازم را برابر شرایط قانونی اخذ کرده باشد.
سپردن سکان اجرایی جمهوری اسلامی ایران با دشمنی های گسترده در عرصه بین المللی، منطقه ای و داخلی، محدودیت های مادی و رسانه ای، به اشخاص امتحان نداده هرگز قابل دفاع نیست. نمی توان شخصی که سابقه مسئولیت عمومی فراتر از شهرداری تهران را نداشته، یک روز هم در عرصه ملی فرصت خدمت نیافته، صالح برای ریاست جمهوری اعلام نمود.
طرفداران نامزد پیروز دو دوره گذشته، خطر پذیری بزرگی را انجام دادند که حتی اگر وی بهترین توانایی خود را در عمل اثبات می کرد، نمی تواند از لحاظ عقلی و شرعی قابل توجیه باشد. ماموریت خطیری که آنها رئیس جمهور محترم را امانت دار دانستند، اقدام غیر مسئولانه با ریسک پذیری بالا بود که نمی تواند به عنوان عمل به تکلیف از لحاظ شرعی ماجور باشد. امروزه که یک شرکت تجاری نیز برای استخدام کارمندان در برخی مشاغل تخصصی یک رزومه علمی، عملی معتبر را درخواست می کند، چگونه نخبگان سیاسی جامعه ریاست جمهوری اسلامی ایران را به یک شخص آزمون نداده واگذار کردند؟
برابر طنز مشهور فارسی فردی شاخه زیر پای خود را می برید تذکر عابر خیرخواه را جدی نگرفت. با قطع شدن شاخه به زمین افتاد این اتفاق را نه از روی تیز بینی عابر بلکه از ارتباط وی با غیب تعبیر نمود. امروز از طرفداران سابق احمدی نژاد قضاوت شگفت انگیز تری را شاهد هستیم. آنها مدعی هستند اقدام گذشته اشان از نوع عمل به تکلیف بوده ، دروقایع بعدی هیچ مسئولیتی ندارند.اتفاقاً این منتقدان رئیس جمهور هستند که با رای خود به رقبای ایشان درمسیر مخالف نظام و انقلاب حرکت نموده، باید شرمنده باشند. از نظر آنها تیز بین بودن آینده نگر بودن، به شعار صرف توجه نکردن ذنب لا یغفر است.
هرچند آقای احمدی نژاد در ارائه شعارهای قابل قبول و عملی نیز موفق نبود. بسیاری از دلسوزان تیز بین نظام این شعارها را از نوع بریدن شاخه زیر پای نظام ارزیابی نموده برخی دیگر مبهوت این نوع به اصطلاح گفتمان شده بودند. به نظر می رسد وضعیت ناهنجار فعلی اتفاقی و بر اساس صدفه نبوده بلکه افراد معرف آقای رییس جمهور به ملت، بار دیگر هم چنین فرصتی داشته باشند، وقایع فعلی به شکل شدیدتری بروز خواهد نمود. واقعیت آن است که آقای احمدی نژاد فاقد یک نقشه راه و برنامه کاری برای چهار سال ریاست جمهوری اسلامی ایران بود. تمامی شعارهای وی مبتنی بر احیای عدالت، رفع محرومیت و محو فساد و تبعیض، کلی گویی و فاقد یک روش اجرایی بود. او هرگز روش پیاده نمودن این شعارها را مطرح نکرد. به عنوان مثال آقای احمدی نژاد شعار عدالت را سرداد ولی به علت عدم تبیین مفهوم آن بسیاری بی عدالتی ها را دامن زد. کسانی که چشم تیز بین داشتند نظرات وی را مخالف عدالت می دانستند ولی عوام ایشان را مصداق عدالتخواهی در کره زمین می پنداشتند. او شعار مبارزه با فساد را سر داد، ولی بودند کسانی که بیشترین فساد را در دولتی پیش بینی می کردند که سابقه اجرایی وی قانون ستیزی بوده باشد.
در زمان فعلی گروهی که بعد از چندین جلسه با بزرگان خود تازه به لزوم معرفی شخص اصلح رسیده اند، چگونه می توانند راه کار عملی برای اداره کشور داشته باشند ؟ حضور رقبای جدید در عرصه انتخابات آنها را مجبور خواهد کرد تا به بدیلِ «اصلح» یعنی « صالح مقبول » رو آورده، تمامی ایده های خود را کنار گذارند. اینها چقدر از کشور نیرو خواهند گرفت تا به اولین مفاهیم اداره جامعه اسلامی پی ببرند؟ نتیجه آنکه هر شخص یا گروهی که کلی گویی کند، راه روش مدون ارائه ندهد، همان راهی را می رود که هشت سال است گرفتار آن هستیم.
البته نمی خواهم تمام تقصیرات را بر گردن سیاست مداران جامعه دانسته، بلکه به نظر می رسد پاسخ این سوال به فضای نوپای سیاسی جامعه باز می گردد. واقعیت آن است تمامی گروهها و جناحهای کشور ما اعم از چپ و راست دلسوز جامعه بوده، بیش و کم از تقوای سیاسی لازم برخوردار هستند. در کشور ما به دلیل فقدان احزاب قوی و فراگیر، تجربه اندک سی و چند ساله دمکراسی، برخی تصمیمات در یک فضای غیر منطقی، احساسی اخذ می شود. ما اشخاص ، گروهها را سیاه و سفید دیده، رنگ دیگری را مشاهده نمی کنیم. حب و بغض های سطحی، امکان عمیق بینی را از ما گرفته تصمیمات غیر کارشناسی با اهداف سطحی و کوتاه مدت، باعث انتخاب اشخاص امتحان نداده می شود. قانون گذاران اساسی کشور ما شرایط بسیار مناسبی را برای نامزدی ریاست جمهوری اسلامی ایران لحاظ نموده اند که دست اعضای محترم شورای نگهبان قانون اساسی را در جلوگیری از وقایع گذشته باز گذاشته است. گذر زمان تجربه معنا و مفهوم این شرایط و لزوم احراز آنان را روشن تر می کند. به امید روزی که فقط «رجال سیاسی، مدیر و مدبر» حقیقی را در عرصه رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری شاهد باشیم.