loading...
::.:: اولـــین کانون هواداران هاشـــــمی رفسنــــجانی ::.::
توجه ... توجه !

                                                                                                         

برای حمایت از آیت الله هاشمی رفسنجانی در کانون عضو شوید (فکر نمیکنم 30 ثانیه هم طول بکشد) و از امکانات بی نظیر کانون استفاده کنید 


و در صورت امکان بنر کانون را در سایت یا وبلاگ خود قرار دهید . 

با تشکر ... مدیریت 




منبع اصلی سایت :

پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی

http://www.hashemirafsanjani.ir

::.:: اولـــین کانون هواداران هاشـــــمی رفسنــــجانی ::.:: (پست ثابت)

 lll Rafsanjani's supporters club lll


چرا "ایرانِ امروز" به هاشمی نیاز دارد؟



کشوري که دارايي‌هايش نا‌تمام است با مديرت منطقي و همچنين تاکيد بر قانون به راحتي مي‌تواند شرايط آرامي را براي مردمش فراهم کند و دقيقا به همين دليل است که بايد آرزو کرد دولتي مقتدر و توانا و البته صادق باشد تا بلکه بتواند با استفاده از پتاسيل‌هاي موجود خود کشور را از بحران فعلي نجات بدهد

مدیــــــــــــــریت بازدید : 21 پنجشنبه 26 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

پدرم: حاج میرزا علی هاشمی بهرمانی و مادرم: ماه بی‌بی (صفریان). نام خانوادگی هاشمی برای خانواده ما، با آن که سید نیستم، به این دلیل انتخاب شده است که نام جد پدری ما حاج هاشم بوده است؛ او در سر تا سر منطقه املاک و امکانات زیادی داشته است.
پدرم کمی از تحصیلات علوم حوزوی بهره‌مند بود، تا آنجا که به یاد دارم، در روستا زندگی می‌کرد، که دلیل آن تا حدودی فشارهایی بود که در دوره پهلوی متوجه متدینین بود. ایشان عمیقاً مورد اعتماد مردم بودند و نوعی مرجعیت در امور اجتماعی و مذهبی داشتند. از اخلاقیات جالب ایشان این بود که معمولاً در زمان رسیدن هر محصولی، وقتی که به باغ و یا مزرعه می‌رفتند، تعداد زیادی از نیازمندان روستا را می‌پذیرفتند و به هر یک از آنها چیزی می‌دادند و این وضع در همه فصول سال ادامه داشت .
اسم روستای ما بهرمان است، یکی از دهات قدیمی نوق – از جلگه‌های رفسنجان. بهرمان به معنی یاقوت سرخ است.

مادرم علاوه بر خانه‌داری در امور زندگانی با پدرم همکاری داشتند. او هر چند بی‌سواد بود، اما اطلاعات خوبی از خواص گیاهان دارویی داشت. اطلاعات و تجربیات او برای اعضای خانواده و حتی اهالی روستا سودمند بود؛ چنان‌که هنوز هم گاهی از همان تجربه‌ها استفاده می‌کنیم . خانواده ما ترکیبی از پنج برادر و چهار خواهر است، سطح زندگی‌مان با توجه به وضع آن روستا بد نبود. تاریخ تولد شناسنامه‌ای من 1313 است. من در سن پنج سالگی به همراه برادرم حاج قاسم که دو سال از من بزرگ‌تر بود، تحصیل را شروع کردم. آنچه در مکتب‌خانه به ما می‌آموختند، همان کتاب‌های مدرسه رسمی بود به اضافه قرآن و چیزهایی مثل گلستان، نصاب و ... . از هفت سالگی علاوه بر مکتب از معلومات پدر نیز استفاده کردم. رفته رفته مکتب‌خانه نمی‌توانست جوابگوی نیاز ما باشد. چهارده ساله بودم که به پیشنهاد پسر عمویم، محمد، تصمیم گرفتیم که همراه کاروان جهت تحصیل علوم دینی به قم سفر کنیم.

در حوزه علمیه قم دروس مختلف را در محضر استادانی بزرگوار چون آیات عظام بروجردی، امام خمینی (ره )، داماد، گلپایگانی، شریعتمداری، حایری یزدی، نجفی مرعشی، علامه طباطبائی، زاهدی و منتظری آموختم.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • WALL PAPER




    آمار سایت
  • کل مطالب : 143
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 48
  • باردید دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 61
  • بازدید ماه : 172
  • بازدید سال : 749
  • بازدید کلی : 8,755
  • ارتباط با ما ...

    بیـــــانیـــــه